Add to Book Shelf
Flag as Inappropriate
Email this Book

تراژدی مرگ آنتیوخوس

By طاهری بشار, رضا

Click here to view

Book Id: WPLBN0100750466
Format Type: PDF (eBook)
File Size: 938.66 KB.
Reproduction Date: 1/5/2025

Title: تراژدی مرگ آنتیوخوس  
Author: طاهری بشار, رضا
Volume:
Language: Persian
Subject: Fiction, Drama and Literature
Collections: Authors Community, Romance
Historic
Publication Date:
2025
Publisher: رضا طاهری بشار
Member Page: reza taheribashar

Citation

APA MLA Chicago

تراژدی مرگ آنتیوخوس. (2025). تراژدی مرگ آنتیوخوس. Retrieved from http://gutenberg.cc/


Description
تراژدی مرگ آنتیوخوس، نمایش‌نامه‌ای تاریخی و خونبار و نفس‌گیر اثر رضا طاهری بشار است.این داستان سوگناک، روایتگر خیانت آنتیوخوس، پادشاه سلوکی ایران، و زنوبیا، ملکه شورشی پالمیرا، به لائودیس بانوی ایرانی خونخواه است، لائودیسی که تاب خیانت آنتیوخوس را ندارد.تاب مرگ عزیزانش را ندارد و خشمگین ضربه کاری را فرود می‌آورد.این نمایشنامه خیانت و دسیسه و کینه‌توزی و کشتارهای پیاپی هدفمند و سقوط نهایی یک خانواده سلطنتی را به نمایش می‌کشد. +داستان: آنتیوخوس، پادشاه سلوکی ایران، و زنوبیای زیبا، ملکه شورشی پالمیرا، از پس کارزاری خونین به پایتخت باز می‌گردند.زنوبیا از شاه ایران باردار است.پسران شاه هراسان از قدرت یافتن زنوبیا و فرزندش، لائودیس، همسر شاه، را تشویق می‌کنند تا در برابر شاه هوس‌باز ایستادگی کند و زنوبیا را تحویل ارتش روم دهد. آنتیوخوس متزلزل و ناتوان و مردد است و نمی‌تواند تصمیم قاطعی بگیرد.زنوبیای زیرک دسیسه‌ها می‌چیند و پاسداران پالمیراییش را به در تله انداختن فرزندان شاه وا می‌دارد.سپس کینه توزی‌های مردافکن و توطئه هایی سهمناک پدیدار می‌شوند که قصه را تا کشتاری دهشتناک پیش می‌برند.این نمایشنامه، داستان فتنه انگیزی زنوبیا و همدستی شاه مردد و انتخاب‌های دیگرانی است که باعث می‌شوند تا اندک اندک مرگامرگی شگفت یکایک نفرات خاندان سلطنتی را در کام اهریمنی خود فرو برد. +بخشی از متن نمایشنامه: صحنه نهم [ شاه همراه با دو سردار ارتش نقشه ها را می‌نگرند، با انگشت بر میز می‌کوبد ] شاه: خبری از ژرمن ها نشد؟ سردار یکم: هنوز نه.ولی جاسوسان از رم پر آشوبی خبر داده‌اند که سنایش با اورلیانوس نمی‌سازد.سناتورهایش تصمیم‌های او را وتو کرده‌اند و امپراتور سخت خشمگین است. سردار دوم: سنای رم همیشه در تنش و اختلاف بوده است و باز در برابر دشمن یکپارچه و متحد است. سردار یکم: سرورم، ما به هم‌پیمانان بیشتری نیاز داریم تا از هر طرف چون انبوه عقابان تیزچنگال به رم یورش بریم و تا ژرفایش را بدریم. شاه: ]نجواگر[ سرداران، زمان پیروزیهای کوچک به پایان رسیده است. سردار دوم: چنین باد.اما در آغاز نیاز به متحدان قدرتمند پابرجایی داریم که در روز جنگ پشت سپاه را خالی نکنند. سردار یکم: تازش یکپارچه ایرانیان و ژرمن ها از غرب و شرق، رم را نابود می‌کند. شاه: سربازان بیشتری برای پیشواز سفیران ژرمن بفرستید. ]افق را می‌نگرد [ سرانجام پالمیرا و سرزمینهای آنسوی فرات برای ما خواهد شد و حتی بیشتر.شاید تا رم. کسی باید کار باقیمانده داریوش و اسکندر را به پایان برساند. ]سرداران زانو می‌زنند [ سردار یکم و دوم: با شاهنشاه تا رم. شاه: در انتظار خبر فرستاده ژرمن ها می‌مانیم.ارتش باختر آماده باشد.از خاوران گردان های کمکی به مرزهای غربی اعزام شوند.مراقب رفت و آمد و ارتباطات سفیران رمی باشید. ]سرداران می‌روند، زنوبیا می‌آید[ زنوبیا: بیرون از پارسه و پنهانی، شاهزادگان کارن و سورن با سفیران رومی دیدارهایی داشته‌اند و توافق‌هایی کرده‌اند. شاه: ]بی‌توجه[ در این حد، امکان ندارد. زنوبیا: فرزندانت از زادن فرزندم هراسانند و آنکه می‌ترسد، هر کاری می‌کند. شاه: شاید از تو نفرت داشته باشند اما بر ضد پدرشان چنین دسیسه‌چینی خطرناکی نمی‌کنند. زنوبیا: ]به کنار پنجره می‌رود و بیرون را می‌نگرد [ هوشیار باش.لائودیس هم از کیفر تو نخواهد گذشت. شاه: هنوزدوستم دارد. زنوبیا: سرورم، چشمانت را باز کن.و گرنه سرنگونت می‌کنند.کنارت می‌زنند و زار و خوار می‌کشندت. شاه: پسرانم هرگز از پشت به من خنجر نمی‌زنند. زنوبیا: زودتر اختیاراتشان را از آنها بگیر.از فرماندهی برکنارشان کن.به خاطر ایران.به خاطر خودت و آرزوهای بزرگت.به خاطر خودشان. ]آوای همهمه از پس پرده شنیده می‌شود، لائودیس از پی پیکی سیاهپوش پیش می‌آید، دو سردار نیز به دنبالش میآیند و در دوسوی شاه می‌ایستند[ شاه: سفیر ما که در انتظار بازگشتش بودیم کجاست؟ ]سوگ نواخت، سربازانی با دو تابوت بر دوش می‌آیند، تابوت ها را در میانه اتاق می‌نهند و می‌روند، پیک در برابر شاه زانو می‌زند و سر می‌افکند [ پیک: کالبد بیجان سفیر ایران و نماینده ژرمن. ]شاه سرگردان پیش می‌رود[ در بزنگاهی دور و ناپدید در دل کوهستان های سر به فلک کشیده آناتولی، در مسیر بازگشت پنهانی از اروپا، ناجوانمردانه و ناگاه، از پس و پیش، دشمنان کمین کرده بسیار، آگاه و آماده و درانتظار بر سفیر ایران و نماینده ژرمن همراهش شبیخون زدند، تاختند و کشتار کردند و به خاک و خونشان کشاندند. زنوبیا: ]هراسان، بر تابوت ها دست می‌کشد و گرداگرد آنها می‌چرخد [ سرانجام سواران شوم رسیدند. +خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می دهیم؟ کسانی که قصه و داستان اوریجینال و ایده و گفتار برای‌شان مهم است.کسانی که ارزش و سهمگینی انتخاب و اختیار را با گوشت و پوست و استخوانشان احساس می‌کنند.کسانی که به بررسی سیر رخدادهای تاریخی و خشونت مرگبار مندرج در آن علاقه دارند.کسانی که از تراژدی های کهن خسته شده‌اند و هوای تازه می‌خواهند.این داستان تاریخی یک هوای براستی تازه است.

 
 



Copyright © World Library Foundation. All rights reserved. eBooks from Project Gutenberg are sponsored by the World Library Foundation,
a 501c(4) Member's Support Non-Profit Organization, and is NOT affiliated with any governmental agency or department.