Add to Book Shelf
Flag as Inappropriate
Email this Book

تراژدی مرگ ایرن

By طاهری بشار, رضا

Click here to view

Book Id: WPLBN0100750467
Format Type: PDF (eBook)
File Size: 1.89 MB.
Reproduction Date: 1/5/2025

Title: تراژدی مرگ ایرن  
Author: طاهری بشار, رضا
Volume:
Language: Persian
Subject: Fiction, Drama and Literature
Collections: Authors Community, Horror
Historic
Publication Date:
2025
Publisher: رضا طاهری بشار
Member Page: reza taheribashar

Citation

APA MLA Chicago

بشار, ر. ط. (2025). تراژدی مرگ ایرن. Retrieved from http://gutenberg.cc/


Description
تراژدی مرگ ایرن، نمایش‌نامه‌ای خون‌بار و نفس‌گیر اثر رضا طاهری بشار است.این داستان سوگناک، گام به گام رخدادهای پس از ناکامیابی سردار بهرام را روایت می‌کند.سرداری که به وصال ایرن زیبا نرسیده است، اویی که با ایلا، خواهر نازیبای ایرن، در انتقام از ایرن و سردار بهمن همدست می‌شود و جانگداز می‌کشد و سرانجام کینه‌توزی مادر پیر و کشتارهای جانسوز و سقوط نهایی یک خانواده اشرافی را به نمایش می‌کشد.با این نمایشنامه خون گریه خواهید کرد. +داستان: نمایشنامه مرگ ایرن، شرح درآمیختگی پرحادثه و پر از عشق و نفرت دو سردار دلیر و لایق به نام‌های بهمن و بهرام از یک طرف و خواهران ایلا و ایرن و مادرشان از سوی دیگر است. ایرن عشق بهرام کینه‌توز را رد می‌کند و با بهمن ازدواج می‌کند.در نهان بهرام با ایلا در برابر آنها متحد می‌شود.سردار بهمن، کامیاب از عشق ایرن، برای فرماندهی ارتش ایران در جنگ سهمگین با چین برگزیده می‌شود، پیروزمندانه تا پایتخت چین پیش می رود و آنگاه با توطئه و همدستی بهرام و ایلای کین‌دار و چرخاچرخ روزگار کشته می‌شود. با این رخداد، گام به گام دوزخی هولناک پدیدار می‌شود که خاندانی را در آتشش فرو می‌کشد. +بخشی از متن نمایشنامه: مادر: وای.. وای بهمن به فریاد کارن، ایرن کجاست؟ از اینجا دورش کنید. ایلا ترسان دستهای بهرام را می‌گیرد و بهرام پسش می‌زند ایلا: خواهرم را زودتر پیدایش کنید و تنهایش نگذارید. سیاهپوش یکم: افسوس، بهمن ارجمند، مایه افتخار جاودان ایران بهرام: آشفته فرمانده تان کجاست؟ سیاهپوش سوم: چین کهن به زانو افتاده و پایتخت در دسترس بود، لشکر گریزپای چین زیر ضرباهنگ چکاچاک شمشیرهایمان دست و پا می‌زد و جان می‌داد، نفس‌هایش به شماره افتاده بود. ایرن: پریشان می‌آید و بر زمین می‌افتد بهمن من کجاست؟پدر فرزند من کجاست؟ سیاهپوش یکم: در بزنگاهی ناگوار دسیسه چیدند و به تنگنایی اشتباهمان کشیدند، سپس دشمنان هدفمند و شبانه بر ما تاختند و شبیخون زدند، خوب می‌دانستند که چادر سردار در میان هزاران هزار سرباز کدام است، به ناگاه و هماهنگ از هر طرف برش تاختند و او را که تا آخرین نفس در برابر اسارت ایستادگی می‌کرد، کشتند. ایرن: فریاد می‌زند وای سیاهپوش یکم: به ایران و ارتش ایران خیانت شد. ایرن: می‌افتد خدایا مادر و کارن سمت ایرن می‌دوند سرانجام سواران سیاهپوش شوم رسیدند، مادر دیدی که پیغام آوران مرگ بهمن رسیدند و کابوس‌هایم تعبیر شدند. بهرام: خانم ایرن را از اینجا دور کنید.پزشک را خبر کنید. ایلا: مراقب خواهرم و فرزندش باشید. ایلا به دشواری خود را سمت ایرن سرنگون می‌کشاند اما مادر برافروخته کنارش می‌زند، ایلا دستان مادر را رها نمی‌کند تا او دستانش را از دستان ایلا بیرون می‌کشد بهرام: خائن را نیافتید؟ سیاهپوش یکم: شاهنشاه همه را بسیج کرده است تا به چنگش آورند. مادر: نجواگر خداکند که تو و بهرام در این قضیه نقشی نداشته باشید.عاقبت خائن پیدا خواهد شد. ایلا: می‌گرید مادر سیاهپوش دوم: دوستان و دشمنان دسیسه چیدند و سردار را به دام انداختند. سیاهپوش سوم: ناجوانمردانه در چاه شغادش انداختند و کشتند و رفتند. بهرام: خشمگین و به فریاد خدایا، خدایا چنین سردار نامداری نباید کشته می‌شد. سیاهپوشان با بهرام می‌روند +خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می دهیم؟ کسانی که قصه و داستان اوریجینال و ایده و گفتار برای‌شان مهم است.کسانی که ارزش و سهمگینی انتخاب و اختیار را با گوشت و پوست و استخوانشان احساس می‌کنند.کسانی که به بررسی سیر رخدادهای تاریخی و خشونت مرگبار مندرج در آن علاقه دارند.کسانی که از تراژدی های کهن خسته شده‌اند و هوای تازه می‌خواهند.این داستان تاریخی یک هوای براستی تازه است.

 
 



Copyright © World Library Foundation. All rights reserved. eBooks from Project Gutenberg are sponsored by the World Library Foundation,
a 501c(4) Member's Support Non-Profit Organization, and is NOT affiliated with any governmental agency or department.