Add to Book Shelf
Flag as Inappropriate
Email this Book

تراژدی مرگ سغدیانوس

By طاهری بشار, رضا

Click here to view

Book Id: WPLBN0100750469
Format Type: PDF (eBook)
File Size: 927.92 KB.
Reproduction Date: 1/5/2025

Title: تراژدی مرگ سغدیانوس  
Author: طاهری بشار, رضا
Volume:
Language: Persian
Subject: Fiction, Drama and Literature
Collections: Authors Community, Mystery Fiction
Historic
Publication Date:
2025
Publisher: رضا طاهری بشار
Member Page: reza taheribashar

Citation

APA MLA Chicago

بشار, ر. ط. (2025). تراژدی مرگ سغدیانوس. Retrieved from http://gutenberg.cc/


Description
تراژدی مرگ سغدیانوس، نمایش‌نامه‌ای تاریخی و خونبار و نفس‌گیر اثر رضا طاهری بشار است.این داستان سوگناک، روایتگر تنفر و تضاد و تنش استخوان‌شکن سغدیانوس فرزند حرامزاده شاهنشاه ایران با پدر و مادر ناتنی و برادرش است و در ادامه قدرت طلبی و کینه‌توزی او و همدستی با یونانیان و انتقام جویی از خانواده و کشتارهای پی در پی هدفمند و سقوطی نهایی را به نمایش می‌گذارد. +داستان: خشایار، ولیعهد امپراتوری ایران، پیروز از نبرد با چین به پایتخت باز می‌گردد.سغدیانوس، برادر بزرگتر و پسر حرامزاده شاهنشاه ایران به استقبالش می‌رود ولی خشایار به او اعتنایی نمی‌کند.تنفر و حسادت با همدستی کتزیاس، مشاور یونانی سغدیان، اوج می‌گیرد و شعله ور می‌شود.مادر می‌کوشد تا شاه سغدیان را رسما به فرزندی خود بپذیرد و اعلام کند اما شاه از کینه و خشم نهفته اندرون سغدیان می‌هراسد و نمی‌پذیرد.سغدیان در نهان با وسوسه‌های کتزیاس همراه می‌شود تا با ترفند بر تخت سلطنت دست یابد.پدر در تضاد و تنش با سغدیان است و او را بزدل می خواند.از سوی دیگر لیا، معشوقه سغدیان، می‌خواهد با خشایار ازدواج کند و با ارتش او همراه شود تا به یونان حمله ور شوند و تا دل اروپا پیش بروند.سغدیان وامانده از هر سو و خوار آرام آرام به سوی تبانی و خیانت پیش می‌رود.سپس کینه توزی‌هایی پیوسته و توطئه‌های بی‌تمام آشکار می‌شوند که قصه را جان می‌دهندو سرانجام سغدیان تصمیم می‌گیرد تا پدرش، شاهنشاه هخامنش، را بکشد و انتقامش را از پدر بگیرد.این نمایشنامه، داستان دستان و همدستی سغدیان و دیگران به زیان پدر و مادر و برادر است که دست به دست هم می‌دهند تا اندک اندک مرگامرگی مهیب تک تک نفرات خانواده سلطنتی هخامنشی را در کام اهریمنی خود فرو برد. +بخشی از متن نمایشنامه: سغدیان: اما یونان هرگز تسلیم نشده و نخواهد شد. داماسپیا: سغدیان شاه: ] خیره در سغدیان می‌نگرد[ سرانجام رویای هخامنش به حقیقت می‌پیوندد. خشایار: زیرا این‌بار جاسوسان ما بیشتر از هربار در تار و پود یونانیان رخنه کرده... کتزیاس: و گوشت تن برادرانشان و ستون‌های پارتنون استوار را جویده‌اند. شاه: با جنگ‌های داخلی پایان ناپذیر آتن و اسپارت و آشوب افکنی‌های ‌ما و قدرت این ارتش سترگ بی هماورد، این بار هلن براستی به سوگ خواهد نشست. کتزیاس: و یونان فرو خواهد پاشید. ] کف می‌زند، سپس در برابر شاه زانو می‌زند [ سرورم، براستی این‌بار کارشان تمام است. ] سرداران می‌روند [ شاه: سغدیان تو طرف ایرانی یا یونان؟ داماسپیا: خودت او را به این نشست فراخوانده‌ای، پس در شورای سلطنتی می‌تواند نظر دهد. شاه: سغدیان همیشه در این نشست‌ها فریبکارانه خاموش بود یا پنهانی و جویده زمزمه هایی می‌کرد، ولی اکنون به سود دشمن زبان باز کرده است، پس بگذار تا موضعش را مشخص کند. سغدیان: قطعا طرفدار ایران‌ام. شاه: اما از یونان دفاع می‌کنی؟ سغدیان: تصرف چین خونریز قدرتمند هنوز تمام نشده است که به سراغ یونان رفته‌ایم. شاه: ] به سخره [ آخر تو چه تجربه جنگی داری؟ خشایار: ما با چنگال قدرتمند‌مان و با پیمان‌نامه‌های استوار و تاوان‌های سنگین، نفس چین شکست خورده را گرفته‌ایم، خوارش کرده‌ایم ] سمت لیا می‌رود و دستان او را در دستانش می‌فشارد[ و اکنون برای جنگ و پیشروی تا قلب اروپا آماده‌ایم.لیای زیبا. لیا: ] عشوه‌گرانه برای خشایار کف می‌زند [ شاهزاده، چه گفتار سحر‌انگیز و شکوهمندانه‌ای..درست تا قلب اروپا سغدیان: ] آرام[ با خشایار خستگی ناپذیر شاه: ] به سخره رو به سغدیان [ تو از نبرد چه می‌دانی؟ سغدیان: این اندازه می‌دانم که داشتن دو دشمن توانمند زخمی همزمان خطرناک‌است. لیا: سغدیان، با خواست شاهنشاه مخالفت نکن. سغدیان: آری، چین عقب‌نشینی کرده اما هنوز کامل تصرف نشده است، پس چرا اول کار چین مجروح را یکسره نکنیم؟ داماسپیا: ] خشمگین [ چون تصمیم درست گرفته شده است.پسرم سغدیان: ولی نباید بهانه‌ای برای همبستگی دوباره به آنها داد تا از پشت خنجر بزنند. شاه: تعصب تو به آنها بخاطر رگ و ریشه یونانی مادر تو نیست؟ سغدیان: من به یونانیان عرق و تعصبی ندارم.من فرزند اردشیرشاه و یک ایرانی هستم.یک شاهزاده. شاه: ] فریاد [ تو رسما شاهزاده نیستی.دست کم نه تا امروز. سغدیان: بگذارید آتن و اسپارت همدیگر را پاره پاره کنند. شاه: اما من تا آن روز زنده نخواهم ماند. سغدیان: اشتباه پدرانتان داریوش و خشایارشاه بزرگ را تکرار نکنید. شاه: براستی که تو ایرانی نیستی. سغدیان: نه.من یک ایرانی اصیلم ولی شما هرگز نخواسته‌ای که اندیشه‌های مرا بشنوی. شاه: ] پریشان[ اندیشه‌ها... ] به فریاد[ همگی گوش کنید.این طرح و نقشه و اندیشه‌های صرف نیستند که امپراتوری‌ها را می‌سازند، آن‌چه امپراتوری‌ها را می‌سازد، دلاورانی مستحکم و نترس‌اند.چون هرگز شرایط آرمانی وجود نداشته است و نخواهد داشت. اما باید پیش رفت و آزمود. داماسپیا: این بحث کافی است. سغدیان: مرزهای باختری ایران آرام‌اند، چون شما سالهاست با فتح هوشمندانه قبرس، لبه شمشیر را روی گردن آنها گذاشته‌اید و صلح مسلح گران قیمت مردافکنی را با مشت محکم و باج و خراج سالانه سنگین بر آنان تحمیل کرده‌اید. داماسپیا: بس کن. سغدیان: حالا هم که دارند همدیگر را نابود می کنند. شاه: نه.همه می‌دانند که تو ازجنگ می‌ترسی. لیا: ] خندان [ براستی می‌ترسی؟ سغدیان: من از هیچ چیز نمی‌ترسم. شاه: اری لیا، او می‌هراسد.او جاه طلبی و جسارت ندارد. سغدیان: چین را نابود کنید و همزمان، سیاستمدارانه بگذارید تا یونانیان خون همدیگر را بریزند و ساحل دریاهای پر تلاطم اژه را با خون خود رنگین کنند... داماسپیا: کافی است. شاه: ایرانی راستین از جنگ مردانه رودرو نمی‌هراسد. سغدیان: و آنگاه بر آنها بتازید و کارد را در قلب آتن فرو کنید و تا دل اروپا پیشروی کنید. شاه: ] سست [ تا آن زمان دیگر اردشیری زنده نخواهد بود.افتخاری برای او نخواهد بود. کتزیاس: نه سغدیان، به نظر من هم، اکنون بهترین زمان شکست نهایی و نابود‌کردن یونانیان است. داماسپیا: بعید می‌دانم که این نظر راستین شما باشد. کتزیاس: ولی بانوی من... داماسپیا: اهریمن‌وار در روح و روان فرزندم رسوخ نکن.از سغدیان دور شو. خشایار: ] خشمگینانه در میان می‌ایستد [ اکنون بهترین زمان تاختن است. شاه: قلبم درد می‌کند ] سست [ خشایار، پسر عزیزم ] خشایار دستان شاه لرزان را در دستش می‌گیرد، ملکه لرزان به دیوار تکیه می‌دهد، سغدیان پیش می‌رود اما شاه کنارش می‌زند [ سغدیان: پزشک را خبر کنید. شاه: از من دور شو. سغدیان: باید مراقب فشار و قلبتان باشید. شاه: ] نجواگر [ بزرگترین اشتباه من.افسوس +خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می دهیم؟ کسانی که قصه و داستان اوریجینال و ایده و گفتار برای‌شان مهم است.کسانی که ارزش و سهمگینی انتخاب و اختیار را با گوشت و پوست و استخوانشان احساس می‌کنند.کسانی که به بررسی سیر رخدادهای تاریخی و خشونت مرگبار مندرج در آن علاقه دارند.کسانی که از تراژدی های کهن خسته شده‌اند و هوای تازه می‌خواهند.این داستان تاریخی یک هوای براستی تازه است.

 
 



Copyright © World Library Foundation. All rights reserved. eBooks from Project Gutenberg are sponsored by the World Library Foundation,
a 501c(4) Member's Support Non-Profit Organization, and is NOT affiliated with any governmental agency or department.